الأول
(الأوَّل) كلمةٌ تدل على الترتيب، وهو اسمٌ من أسماء الله الحسنى،...
از مغیرة بن شعبه رضی الله عنه روایت است که می گوید: سعد بن عباده رضی الله عنه گفت: اگر كسى را با همسرم ببينم، او را با لبه ی تيز شمشير خواهم زد. چون اين سخن سعد به گوش رسول الله صلی الله علیه وسلم رسید، ایشان فرمود: «أَتَعْجَبُونَ مِنْ غَيْرَةِ سَعْدٍ، فَوَاللَّهِ لَأَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ، وَاللَّهُ أَغْيَرُ مِنِّي، مِنْ أَجْلِ غَيْرَةِ اللَّهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا، وَمَا بَطَنَ، وَلَا شَخْصَ أَغْيَرُ مِنْ اللَّهِ، وَلَا شَخْصَ أَحَبُّ إِلَيْهِ الْعُذْرُ مِنْ اللَّهِ، مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ بَعَثَ اللَّهُ الْمُرْسَلِينَ، مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ، وَلَا شَخْصَ أَحَبُّ إِلَيْهِ الْمِدْحَةُ مِنْ اللَّهِ، مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ وَعَدَ اللَّهُ الْجَنَّةَ»: «آیا از غيرت سعد تعجب مى كنيد؟ قسم به الله من از او باغيرت تر هستم و الله از من با غيرت تر مى باشد؛ و به خاطر غيرت الله است كه فواحش را حرام کرده است چه مواردی که آشكار انجام می شوند و چه مواردی که در نهان صورت می گیرد؛ و هیچ شخصی با غیرت تر از الله نیست؛ و هيچ كسى به اندازه الله عذرخواهى و پشيمانى را دوست ندارد؛ به همين خاطر پيامبران را مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده است و هيچكسى به اندازه خداوند ستايش و تمجيد را دوست ندارد؛ و به همين خاطر است كه الله (به كسانى كه او را تمجيد و ستايش مى نمايند) وعده بهشت داده است».
سعد بن عباده می گوید: اگر همراه همسرم مرد (نامحرمی) را ببینم، با لبه تیز شمشیرم او را می زنم یعنی بی درنگ او را به قتل رسانده و می کشم. و رسول الله صلی الله علیه و سلم این سخن سعد را تایید می کند و خبر می دهد که ایشان از سعد با غیرت تر است و الله متعال از او نیز با غیرت تر است؛ و غیرت الله از جمله صفات اختصاصی الله متعال است و شبیه غیرت مخلوق نیست، بلکه صفتی است لایق شأن و عظمت او تعالی، همانند غضب، رضایت و ویژگی های دیگری که هیچ مخلوقی در آنها با او شریک نیست. "شخص" در لغت به معنی چیزی است که ممتاز، بلند و ظاهر باشد و الله متعال از همه چیز ظاهرتر، بزرگ تر و با عظمت تر است و اطلاق و بکار بردن عبارت "شخص" برای الله متعال ایراد و اشکالی ندارد، بنا بر این اصل اهل سنت که مقید به چیزهایی هستند که الله و رسولش گفته اند. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: "بخاطر غیرت الله است که فواحشِ آشکار و نهان را حرام کرده است" یعنی: بخاطر غیرت الله است که بندگانش را از نزدیکی به فواحش نهی کرده است. و فواحش عبارت از چیزی است که از منظر نفس های پاک و عقل های سلیم بسیار بد و زشت است، مانند زنا. و "ظاهر": شامل آنچه علنا انجام شود و آنچه به طور مستقیم از اعضای بدن سر زند ولو اینکه پنهانی باشد، می شود. و "باطن": عبارت است از آنچه در ضمیر است و دلها آن را در بر گرفته باشد. و در ادامه می فرماید: "و هيچكسى به اندازه الله عذرخواهى و پشيمانى را دوست ندارد؛ به همين خاطر پيامبران را مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده است" یعنی: خداوند پیش از اینکه مردم را عقوبت و مجازات نماید، پیامبرانش را فرستاد تا مردم را بیم دهند و دیگر هیچ عذر و بهانه ای باقی نماند، چنانکه الله متعال می فرماید: «رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» [نساء: 165] «پیامبرانى [فرستادیم] كه بشارت بخش و بیم دهنده بودند تا براى مردم پس از [بعثت] پیامبران، در مقابل الله [هیچ بهانه و] حجتى نباشد». "و هيچ كسى به اندازه خداوند ستايش و تمجيد را دوست ندارد؛ و به همين خاطر است كه الله (به كسانى كه او را تمجيد و ستايش مى نمايند) وعده بهشت داده است"؛ این بخاطر کمال مطلق الله متعال است. الله متعال دوست دارد که بندگانش او را ثنا گویند و بخاطر فضل و جود و کرمش او را مدح و ستایش نمایند. به همین خاطر است که نعمت های گوناگون را به آنان بخشیده تا از آن بهره مند شوند و چون او را ستایش نمایند، از آنان راضی می گردد؛ البته بندگان هرچه او را مدح و ستایش کنند نمی توانند آنگونه که لایق شأن الله متعال است، حق ستایش و مدح را به جای آورند، از این رو خود را مدح نموده و وعده بهشت می دهد تا از او زیاد بخواهند و زیاد دعا کنند و او را بسیار مدح و ستایش نمایند و تا جایی که توان دارند در این امر بکوشند، زیرا بهشت منتهای انعام و بخشش است.
رمضانُ شهرُ الانتصاراتِ الإسلاميةِ العظيمةِ، والفتوحاتِ الخالدةِ في قديمِ التاريخِ وحديثِهِ.
ومنْ أعظمِ تلكَ الفتوحاتِ: فتحُ مكةَ، وكان في العشرينَ من شهرِ رمضانَ في العامِ الثامنِ منَ الهجرةِ المُشَرّفةِ.
فِي هذهِ الغزوةِ دخلَ رسولُ اللهِ صلّى اللهُ عليهِ وسلمَ مكةَ في جيشٍ قِوامُه عشرةُ آلافِ مقاتلٍ، على إثْرِ نقضِ قريشٍ للعهدِ الذي أُبرمَ بينها وبينَهُ في صُلحِ الحُدَيْبِيَةِ، وبعدَ دخولِهِ مكةَ أخذَ صلىَ اللهُ عليهِ وسلمَ يطوفُ بالكعبةِ المُشرفةِ، ويَطعنُ الأصنامَ التي كانتْ حولَها بقَوسٍ في يدِهِ، وهوَ يُرددُ: «جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» (81)الإسراء، وأمرَ بتلكَ الأصنامِ فكُسِرَتْ، ولما رأى الرسولُ صناديدَ قريشٍ وقدْ طأطأوا رؤوسَهمْ ذُلاً وانكساراً سألهُم " ما تظنونَ أني فاعلٌ بكُم؟" قالوا: "خيراً، أخٌ كريمٌ وابنُ أخٍ كريمٍ"، فأعلنَ جوهرَ الرسالةِ المحمديةِ، رسالةِ الرأفةِ والرحمةِ، والعفوِ عندَ المَقدُرَةِ، بقولِه:" اليومَ أقولُ لكمْ ما قالَ أخِي يوسفُ من قبلُ: "لا تثريبَ عليكمْ اليومَ يغفرُ اللهُ لكمْ، وهو أرحمُ الراحمينْ، اذهبوا فأنتمُ الطُلَقَاءُ".