الأول
(الأوَّل) كلمةٌ تدل على الترتيب، وهو اسمٌ من أسماء الله الحسنى،...
از ابوموسی اشعری رضی الله عنه روایت است که می گوید: با دو نفر از اشعری ها که يکی سمت راست و ديگری سمت چپم قرار داشت، خدمت رسول الله ﷺ رفتم. ایشان مشغول مسواک زدن بود که هر دوی آنها تقاضای کار کردند. رسول الله ﷺ فرمود: «ای ابوموسی يا ای عبدالله بن قيس». گفتم: سوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث کرده، آنها نيت شان را به من نگفتند و من هم نمی دانستم که آنان درخواست کار می کنند. راوی می گويد: گويا هم اکنون مسواک رسول الله ﷺ را مشاهده می کنم که زير لبش جمع شده و می فرمايد: «لَنْ، أَوْ: لاَ نَسْتَعْمِلُ عَلَى عَمَلِنَا مَنْ أَرَادَهُ، وَلَكِنِ اذْهَبْ أَنْتَ يَا أَبَا مُوسَى، أَوْ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ قَيْسِ إلى الْيَمَنِ»: «ما کارهای مان را به کسانی که خواهان آن باشند، نمی دهيم؛ ولی تو ای ابوموسی يا ای عبدالله بن قيس به يمن برو». (آنگاه ابوموسی را به يمن فرستاد) و به دنبال او نيز معاذ بن جبل را اعزام نمود. هنگامی که معاذ نزد ابوموسی رفت، ابوموسی برايش بالشتی گذاشت و گفت: پياده شو. ناگهان چشم معاذ به مردی افتاد که به بند کشيده شده بود. پرسيد: اين کيست؟ ابوموسی گفت: اين فرد يهودی بود و مسلمان شد و دوباره يهودی شد؛ آنگاه ابوموسی گفت: بنشین؛ اما معاذ گفت: تا کشته نشود، نمی نشينم. حکم الله و رسولش همین است. و سه بار این مساله بین آنها تکرار شد. آنگاه ابوموسی دستور داد و آن مرد کشته شد. سپس معاذ و ابوموسی درباره ی قيام شب با يکديگر صحبت کردند که یکی از آنها گفت: من بخشی از شب را می خوابم و بخشی از آن را به عبادت می پردازم. و از خوابيدنم اميد همان اجر و پاداشی را دارم که از عبادتم دارم.
در این حدیث آمده که ابوموسی رضی الله عنه به همراه دو مرد اشعری از قومش نزد رسول الله ﷺ می رود که دو نفر همراه وی از ایشان درخواست مسئولیت می کنند و رسول الله ﷺ به آنها خبر می دهد که به هرکس درخواست مسئولیت کند، مسئولیتی نمی دهد که اگر بدهد، به حال خودش رها می شود و الله متعال او را یاری نمی کند. به همین دلیل ابوموسی را به یمن می فرستد و به دنبال او معاذ را دستور می دهد به وی بپیوندد؛ زمانی که معاذ به او ملحق می شود مردی را می بیند که در قید و بند است؛ و در مورد وضعیت او سوال می کند که ابوموسی خبر می دهد مردی بوده که اسلام آورده و سپس مرتد شده و یهودی گشته است. بنابراین معاذ رضی الله عنه می گوید: باید قبل از نشستن وی (معاذ)، حکم الله در مورد او اقامه شود که جاری کردن حد ارتداد است. لذا حد شرعی بر وی اقامه شده و کشته می شود. روایت مذکور بر این دلالت دارد که هرکس دینش را تغییر دهد، حد وی حد ارتداد می باشد که همان قتل است. سپس ابوموسی و معاذ در مورد نماز شب با یکدیگر سخن می گویند و یکی از آنها می گوید: من نماز می خوانم و می خوابم و به هنگام خواب، به همان ثواب و پاداشی امیدوارم که در حال قیام و نماز به آن امید دارم.