این رساله، نصیحتی است به هر شیعهی فریب خوردهای که نمیداند از او چه خواسته میشود، و چه نقشهای در قدیم و جدید توسط نیروهای شر و فساد برای او کشیده شده و میشود، و نیز نصیحتی است برای هر مسلمان سنی مذهب تا دین راستینش را بشناسد، و بداند که دشمنان چه حقهها و نیرنگهایی بر علیه این دین بکار میبرند. وی – الله تعالی او را به سوی رشاد و (حقگویی) توفیق دهد – کوشیدهاست که در این رساله گوشههایی از عقاید و اخلاقیات و سلوکیات روافض با اهل سنت – از حیث مباح دانستن خون و مال اهل سنت و فحش دادن به آنها، و لعنت کردنشان، و تهمت زدنشان و فریب دادنشان و بکار بردن تقیه در برابر آنها – را به تصویر بکشد. وی بیان میکند که شیعه، به این دلیل دارای اعتقادات فوق است که اهل سنت را بخاطر باور داشتن به خلافت خلفای راشدین و عدم موافقت با شیعیان در معتقد بودن به امامت ائمهی دوازدهگانه شیعیان، کافر و از دایرة دین خارج میدانند. در نظر گاه شیعیان «امامت» مهمترین رکن اصول دین است، و از این روی، کسی که دوازده امام را نمیشناسد، دارای ایمان نیست و کسی که به آنها و حقوق آنها ایمان نیاوردهاست، دارای ایمان نیست، و امامت در نزد آنها مقامی الهی است که الله تعالی بسان مقام نبوت که آن را به هر کس که بخواهد میدهد، هر کس را که بخواهد برای آن بر میگزیند! بنابراین بر اساس عقیدهی روافض «امامت» دوام مقام نبوت و لطفی از جانب الله است و در هر عصری وجود امامی لازم میآید که در وظایف و مسئولیتهای عظیم پیامبر، جانشین وی شود؛ و ائمه حجتهای خدا بر مردم هستند، و بسان انبیاء حق تشریع دارند، و از همه رذیلتهای ظاهری و باطنی و از هر خطا و سهوی و نسیانی و جهلی – از دوران کودکی تا دوران مرگ – معصوم میباشند، و با خصوصیات و صفات منحصر بهفردی که از جانب الله تعالی به آنها داده شده و فقط به آنها اختصاص داده شده، تمایز مییابند، شیعیان در ارتباط با آن امامان بسیار اغراق ورزیده تا جائی که آنها را با صفات الوهیت و ربوبیت توصیف کردند. مؤلف کوشیدهاست که در مقام تلاش و نصیحت گوشههایی از دیدگاههای خجالتآور و ذلت بار آنها را در برابر صحابة رسول الله صلی الله علیه و سلم و رهبران یعنی حاملان نخستین دین – از کسانی که الله تعالی آنها را برگزید، و از دین و فداکاری و بذل و کوشش آنها خشنود گشت – بیان نماید، و نصایح خود را در گوش بسیاری از دعوتگران اسلامی که فریب رافضه و انقلاب و شعارهای براق و دروغین و صداهای دلربا و توخالی آنان را خورده، و ادعا و تقیهی آنها را باور کرده، و سعی کردهاند، هم خود و هم جوانان خود را در جهت جانبداری از آن انقلاب و حمایت کردن از آن و اقتدار کردن به آن در حرکت اسلامی خود تشویق کنند و کمترین توجهی به بدعقیدگی و گناه بزرگ آنها در حق حکومت اسلامی در طول گذشت تاریخ نکنند، زمزمه میکند و میگوید که آنها در برابر خلافت راشده، و حکومت بنی امیه و حکومت عباسیها چه دیدگاهها و کرداری اتخاذ کرده، و اجداد صفوی آنان با اهل سنت چه کارها کردهاند. البته که در این، برای کسی که دارای قلبی است یا گوش میدهد و خود گواه است، پند و اندرزی نهفته است! پس باید که تاریخ را بخوانند و با عقاید شیعیان آشنا شوند! چرا که تاریخ هیچ گاه گناه نابخشنودی آنها را در فراخوانی به سوی نزدیکسازی شیعه و سنی و سوء استفاده از همهمه و هیاهوی جوانان متحمس و برافروخته – بعنوان نوعی دلسوزی برای اسلام – در آغوشهای رافضه و در آشیانههای «رفض» نمیبخشد! پس همة شما نگهبان هستید، و همه شما مسئول و نگهبان زیردستان خود میباشید!