البحث

عبارات مقترحة:

القوي

كلمة (قوي) في اللغة صفة مشبهة على وزن (فعيل) من القرب، وهو خلاف...

العالم

كلمة (عالم) في اللغة اسم فاعل من الفعل (عَلِمَ يَعلَمُ) والعلم...

الشاكر

كلمة (شاكر) في اللغة اسم فاعل من الشُّكر، وهو الثناء، ويأتي...

از ابوجعفر عبدالله بن جعفر رضی الله عنهما روایت است که می گوید: روزی رسول الله مرا پشت سر خويش سوار مرکب کرد و سخنی در گوش من گفت که آن را برای هيچکس بازگو نمی کنم. بهترين چيزی که رسول الله دوست داشت هنگام قضای حاجت خود را پشت آن پنهان کند، تپه ی خاک و نخلستان بود. ایشان واردِ باغِ يکی از انصار شد و آنجا شتری ديد. شتر همين که رسول الله را ديد، صدایی از گلوی خود درآورد و چشمانش پر از اشک شد. پس رسول الله نزد شتر رفت و بر سر و گوش و کوهانش دست کشيد. آنگاه شتر آرام گرفت. سپس فرمود: «مَنْ رَبُّ هَذَا الجَمَلِ؟ لِمَنْ هَذَا الجَمَلُ؟»: «صاحبِ اين شتر کيست؟ اين شتر، مالِ کيست؟» جوانی از انصار آمد و گفت: مال من است ای رسول خدا. رسول الله فرمود: «أفَلا تَتَّقِي اللّهَ في هذِهِ البَهِيمَةِ الَّتي مَلَّكَكَ اللّهُ إيَّاهَا؟ فَإنَّهُ يَشْكُو إلَيَّ أنَّكَ تُجِيعُهُ وتُدْئِبُهُ»: «آيا درباره ی اين حيوان که الله به تو داده است، از الله نمی ترسی؟ اين حيوان نزد من شکايت می کند که او را گرسنه نگه می داری و خسته اش می کنی (و از او زياد کار می کشی)».

شرح الحديث :

از عبدالله بن جعفر رضی الله عنهما روایت است که روزی رسول الله او را پشت سر خود سوار مرکب نمود و سخنی در گوشش گفت که دوست نداشت به مردم بگوید، زیرا راز پیامبر بود. و خبر می دهد که بهترين چيزی که رسول الله دوست داشت هنگام قضای حاجت خود را پشت آن پنهان کند، مکانی مرتفع و یا نخلستان پر درخت بود، تا هیچ کسی ایشان را نبیند. گرچه این بستان دارای کشتزارهای بلند بود، اما برای نشستن مناسب نبود. ایشان واردِ باغِ يکی از انصار شد و آنجا شتری ديد. شتر همين که رسول الله را ديد، گریه کرد. پس رسول الله نزد شتر رفت و کوهان و پشت گوشش را دست کشيد. سپس سراغ صاحب شتر را گرفت. جوانی از انصار آمد و گفت: من صاحب شترم. رسول الله فرمود: «آيا درباره ی اين حيوان که الله به تو داده است، از الله نمی ترسی؟ اين حيوان نزد من شکايت می کند که تو او را گرسنه نگه می داری و خسته اش می کنی (و از او زياد کار می کشی)».


ترجمة هذا الحديث متوفرة باللغات التالية