الخالق
كلمة (خالق) في اللغة هي اسمُ فاعلٍ من (الخَلْقِ)، وهو يَرجِع إلى...
ص (صاد) سوگند به قرآنی که دارای پند و اندرز است.
چه بسیار نسلهای را که پیش از آنها هلاک کردیم، پس (هنگام نزول عذاب) فریاد میزدند، اما (آن زمان) وقت نجات نبود.
و آنها به شگفت آمدند که (پیامبر) هشداردهندهای از میان (خود) شان به سویشان آمده است، و کافران گفتند: «این جادوگری بسیار دروغگو است،
آیا (همۀ) معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیزی عجیبی است».
و بزرگان (و اشراف) شان، به راه افتادند و گفتند: «بروید و بر (پرستش) معبودانتان پایدار باشید، بیگمان این (دعوت) چیزی است خواسته شده (که شما را گمراه کنند).
ما (هرگز) این (چنین سخنی) در آیین واپسین نشنیدهایم، این جز دروغ (چیزی) نیست.
آیا از میان (همۀ) ما قرآن بر او نازل شده است؟!» (در حقیقت چنین نیست که آنها میگویند) بلکه آنها در (وحی و) قرآن من تردید دارند، بلکه هنوز عذاب را نچشیدهاند.
یا آنکه گنجینههای رحمت پروردگار پیروزمند بخشندهات نزد آنهاست؟
یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دوست از آنِ آنهاست؟! پس (اگر چنین است) با ریسمان (و هر وسیلهای دیگر به آسمان) بالا روند.
پیش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب میخها (و سپاه، نیز پیامبران ما را) تکذیب کردند.
و (نیز) ثمود، و قوم لوط، و اصحاب ایکه (= قوم شعیب) اینها احزاب (و گروههای) بودند (که پیامبران را تکذیب کردند).
هر یک (از اینها) بودند که پیامبران را تکذیب کردند، پس عقوبت (من) تحقق یافت.
و اینها جز بانگی سهمناک را انتظار نمیکشند، که هیچ مهلت بازگشتی ندارد.
و (آنها) گفتند: «پروردگارا! بهرۀ ما را (از عذاب) پیش از فرا رسیدن روز حساب به ما بده».
بر آنچه میگویند، صبر کن، و بندۀ ما داود صاحب (نیرو و) قوت را یاد آور، بیگمان او بسیار رجوع کننده بود.
همانا ما کوهها را با او مسخر (و رام) کردیم، که شامگاهان و صبحگاهان (با او) تسبیح میگفتند.
و پرندگان را (نیز، مسخر او کردیم) که گرد میآمدند، همۀ (اینها) فرمانبردار (و باز گشت کننده به سوی) او بودند.
و فرمانروایی او را استوار ومحکم کردیم، و به او حکمت و سخنان فصیح (فیصله کننده) عطا کردیم.
و آیا خبر شاکیان هنگامیکه از (دیوار) عبادتگاه (داود) بالا رفتند، به تو رسیده است؟!
چون بر داود وارد شدند، پس (او) از آنها وحشت کرد، (آنها) گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است. پس بین ما به حق داوری کن، و ستم نکن، و ما را به راه راست راهنمایی کن.
بیگمان این برادر من است، او نود و نه میش دارد، و من یک میش دارم. پس (او) میگوید: آن (یک میش) را به من وا گذار، و در سخن بر من غلبه کرده است».
(داوود) گفت: به راستی او با در خواست یک میش تو که آن را به میشهایش بیفزاید بر تو ستم کرده است، و البته بسیاری از شریکان به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، و اینان (نیز) اندک هستند. و داوود دانست که ما او را آزمودهایم، پس از پروردگارش آمرزش خواست، (و فروتنانه) به (رکوع =) سجده افتاد و (به سوی الله) رجوع کرد.
پس ما او را بخشیدیم، و بیگمان برای او نزد ما (قرب و) مقامی و الا و بازگشت نیکوست.
ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (= فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن، و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه میکند، بیگمان کسانیکه از راه الله گمراه میشوند، به خاطر آنکه روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند.
(ما) آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست بیهوده نیافریدهایم، این گمان کسانی است که کافر شدند، پس وای بر کسانیکه کافر شدند از آتش (دوزخ!).
آیا کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، مانند مفسدان در زمین قرار میدهیم؟! آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم؟
کتابی است پر برکت، که آن را بر تو نازل کردیم، تا در آیاتش تدبّر کنند، و خردمندان پند گیرند.
و (ما) سلیمان را به داوود عطا کردیم، چه بندۀ خوبی! بیگمان او بسیار رجوع کننده بود.
(به یاد بیاور) چون عصرگاهان اسبان چابک تیزرو بر او عرضه شد،
پس گفت: «من این اسبان را به خاطر (فرمان) پروردگارم دوست دارم» (و پیوسته به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند [ یا: تا اینکه آفتاب در پرده پنهان شد و غروب کرد. (به تفسیر ابن کثیر و طبری رجوع کنید).].
گفت: «آن اسبان را نزد من باز گردانید». سپس به ساقها و گردنهای (آنها) دست کشید (و نوازش کرد).
و به راستی (ما) سلیمان را آزمودیم، و بر تخت او جسدی افکندیم، سپس (او) رو (به درگاه الله) آورد (و توبه کرد).
گفت: «پروردگارا! مرا ببخش، و به من فرمانروایی عطا فرما که پس از من کسی را سزاوار نباشد، بیگمان تو بخشایندهای».
پس (ما) باد را برای او مسخر کردیم، تا به فرمانش به نرمی حرکت کند، هر کجا میخواست، برود.
و (نیز) دیوان را، هر بنا و غواصی (از آنها را برای او مسخر کردیم).
و (گروه) دیگری (از دیوان) را (که همه) در غل و زنجیر بودند (برایش مسخر کردیم).
این عطای ماست، پس (به هر کس میخواهی) ببخش، و یا نگه دار، حسابی بر تو نیست.
و بیگمان برای او (= سلیمان) نزد ما (قرب و) مقامی والا، و بازگشت نیکوست.
و به یاد بیاور، بندۀ ما ایوب را، هنگامیکه پروردگارش را ندا داد که: همانا شیطان به من رنج و عذاب رسانده است.
(به او فرمان دادیم:) پای خود را بر زمین بکوب، (چشمهای میجوشد) این (چشمه آبی) خنک برای شستشو و آشامیدنی است.
و خانوادهاش و همانند آنان همراهشان را به او بخشیدیم، که رحمتی از سوی ما و اندرزی برای خردمندان باشد.
و (به او فرمان دادیم که) دستهای از شاخههای (باریک) را برگیر، پس با آن (همسرت را) بزن، و سوگند خود را مشکن، بیگمان ما او را شکیبا یافتیم، چه بندۀ خوبی، که بسیار رجوع کننده بود.
و (ای پیامبر) به یاد آور، بندگان ما، ابراهیم، و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای (توانمند) و چشمهای (بینا).
ما آنها را با خصلت ویژهای که آن یاد سرای آخرت بود، خالص گرداندیم،
و یقیناً آنها نزد ما از بر گزیدگان نیکان بودند.
و به یاد آور، اسماعیل، و الیسع و ذوالکفل را که همگی از نیکان بودند.
این (قرآن) پندی است، و بیگمان برای پرهیزگاران منزلگاهی نیکوست.
باغهای جاویدان (بهشتی) که درهایش برای آنان باز است.
در آنجا تکیه زدهاند، و در آن میوۀ فراوان و نوشیدنی را میطلبند.
و نزد آنان (همسرانی) فرو هشته چشم همسال (که تنها به شوهران خود نظر دارند) است.
این است چیزهاییکه برای روز حساب به شما وعده داده میشود.
بیگمان این روزی ماست که آن را هیچ پایانی نیست.
این (پاداش پرهیزگاران) است، و بیگمان برای سرکشان بدترین بازگشتگاه است.
جهنم، که در آن وارد میشوند، پس چه بد آرامگاهی است.
این (عذاب) آب جوشان و چرک و خونابه است، که باید آن را بچشند.
(به سرداران آنها گفته میشود:) این گروهی است که با شما (به جهنم) وارد میشوند، (آنها میگویند:) خوش آمد (و گشایش) بر آنها مباد. بیگمان آنها داخل شدگان به آتش هستند.
(پیروان) گویند: «بلکه، شما را خوش آمد مباد، که این (عذاب) را پیشاپیش شما برای ما فراهم کردهاید، پس چه بد قرارگاهی است».
(سپس) گویند: پروردگارا! هر کس که این (عذاب) را پیشاپیش برای ما فراهم کرده است، پس عذابی دو چنان در آتش بر او بیفزار».
و گویند: «ما را چه شده است، مردمانی را که ما آنها را اشرار میشمردیم، (در جهنم) نمیبینیم؟!
آیا آنها را به مسخره گرفتیم یا (اینکه) از نظرها دور ماندهاند؟!»
بیگمان این مخاصمه (و گفتگوی) دوزخیان حق (و واقعیت) است.
(ای پیامبر) بگو: به درستی که من تنها یک هشدار دهندهام، و هیچ معبودی (به حق) جز الله یکتای قهّار نیست.
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، (آن) پیروزمند آمرزنده».
مـن از سـاکـنان عــالــم بالا (= فرشتگان) چون (دربارۀ آفرینش آدم) با یکدیگر جدال میکردند، خبری ندارم [ به سورۀ بقره آیه 30 رجوع کنید.].
به من وحی نمیشود مگر اینکه من هشداردهندهای آشکار هستم».
(و به یاد آور) هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: بیتردید من بشری را از گِل میآفرینم،
پس هنگامیکه درستش کردم، و از روح خود در آن دمیدم، برای او سجدهکنان بیفتید».
جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود.
(الله) فرمود: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد، از آنکه برای آنچه من با دو دست خود آفریده ام، سجده کنی؟ آیا تکبر ورزیدی یا از بلند پایگان هستی؟!»
گفت: «من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهای، و او را از گِل آفریدهای».
و همانا لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهد بود».
(ابلیس) گفت: «پروردگارا! پس مرا تا روزیکه (دوباره) برانگیخته میشوند، مهلت ده».
(ابلیس) گفت: «پس به عزتت سوگند، که همۀ آنها را گمراه خواهم کرد،
یقیناً جهنم را از تو و از آنان که از تو پیروی کنند، پر خواهم کرد».
(ای پیامبر) بگو: «من بر (رساندن) این (دین) هیچ مزدی از شما در خواست نمیکنم، و من از متکلفان نیستم».