الوكيل
كلمة (الوكيل) في اللغة صفة مشبهة على وزن (فعيل) بمعنى (مفعول) أي:...
زمان حساب مردم نزدیک شده است و آنان در ناآگاهی [از بازخواستِ آخرت] رویگردانند.
هیچ پند تازهای از جانب پروردگارشان برای آنان نمیآید، مگر آنکه بازیکنان به آن گوش میدهند.
[پیام الهی را در حالی میشنوند که] دلهایشان غافل است؛ و کسانی که [کافر و] ستمکار بودند، نجواهایشان را پنهان کردند [و گفتند:] «آیا این [مدعى پیامبرى،] جز بشرى همچون شماست؟ آیا در حالی که [حقیقت را] میبینید، به جادو روی میآورید؟»
[پیامبر] گفت: «پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد میداند و او شنوای داناست».
بلکه [کافران در ستیز با قرآن] گفتند: «[آنچه محمد میگوید] خوابهایی آشفته است؛ بلکه آن را به دروغ [به الله] نسبت میدهد؛ [نه،] بلکه او شاعر است. پس [اگر راست میگوید،] معجزهای برایمان بیاورد، چنان که پیامبران پیشین [نیز با معجزات] فرستاده شدند».
پیش از آنان [نیز ساکنان هر] شهری که نابودش میکردیم [به آیات و معجزاتِ ما] ایمان نیاورده بودند. پس آیا [اینها] ایمان میآورند؟
و [ای پیامبر،] پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی میکردیم [برای هدایت مردم] نفرستادیم؛ پس [ای کافران،] اگر نمیدانید، از اهل کتاب بپرسید.
و [ما] آنان را پیکرهایی که غذا نخورند قرار ندادیم و [در دنیا نیز] جاودان نبودند.
سپس وعدهای را که [دربارۀ پیروزی و نجات] به آنان داده بودیم تحقق بخشیدیم و آنان را به همراه هرکس که خواستیم نجات دادیم و اسرافکاران [کافر] را نابود کردیم.
بیتردید، کتابی به سویتان نازل کردیم که عزت [شرف دنیا و آخرتِ] شما در آن است. آیا نمیاندیشید؟
چه بسیار شهرهایی را که [ساکنانش] ستمکار بودند در هم شکستیم و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم.
هنگامیکه عذاب ما را احساس میکردند [و به چشم میدیدند،] ناگاه از آنجا میگریختند.
[به تمسخر گفتیم:] «فرار نکنید. به سوی خانههایتان و نعمتهایی که در آن آسوده بودید بازگردید؛ باشد که [فقط دربارۀ امور دنیوی] بازخواست شوید».
پس گفتارشان پیوسته همین بود تا آنکه آنان را [چون گیاهی] درو شده [و] بیجان ساختیم.
و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم.
اگر [به فرض] میخواستیم که سرگرمیای [مانند فرزند یا همصحبت برای خود] برگزینیم، آن را [نه از معبودهای شما بلکه] از نزد خویش برمیگزیدیم.
بلکه ما حق را بر باطل میافکنیم؛ که آن را در هم میشکند و ناگاه آن [باطل] نابود میشود؛ و [ای کافران،] وای بر شما از آنچه توصیف میکنید!
هر کس [و هر چه] در آسمانها و زمین است از آنِ اوست و کسانی که نزد او هستند [= فرشتگان] از عبادتش سرکشی نمیکنند و خسته نمیشوند.
آنان شب و روز [الله را] به پاکی میستایند و سستی نمیورزند.
آیا [این مشرکان] معبودانی از زمین برگزیدهاند که [مردگان را] زنده میکنند؟
اگر در آسمان و زمین معبودانی جز الله وجود داشت، [در اثر ناسازگاریِ آنها] قطعاً هر دو تباه مىشدند؛ پس الله ـ پروردگار عرش ـ از توصیفی که [مشرکان] میکنند پاک و منزه است.
او به خاطر آنچه میکند بازخواست نمیشود؛ ولی آنان [در برابر رفتارشان] مسئولند.
آیا [مشرکان] معبودانی جز او برگزیدهاند؟ [به آنان] بگو: «دلیلتان را بیاورید.
این [قرآن] کتابی است که همراه من است و [اینها نیز] کتابهایی است [متعلق به پیامبرانی] که پیش از من بودند؛ [و در هیچ کدام دلیلی بر حقانیتِ شما وجود ندارد]»؛ بلکه بیشتر آنان [به جهل و تقلید استناد میکنند و] حق را نمیدانند و [از آن] رویگردانند.
و ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که [به مردم بگوید]: «معبودی [بهحق] جز من نیست؛ پس تنها مرا عبادت کنید».
[مشرکان با این تصور که فرشتگان دخترانِ الله هستند] گفتند: «[الله] رحمان فرزندی [برای خویش] برگزیده است». او منزّه است؛ [چنین نیست که میپندارند؛] بلکه فرشتگان بندگان گرامیاش هستند.
آنان هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند و [پیوسته] به فرمانش عمل میکنند.
[الله] گذشته و آیندۀ آنان را مىداند و آنان جز براى كسى كه او بپسندد [و از او راضی باشد] شفاعت نمىكنند و خود از بیم او هراسانند.
و هر یک از آنان بگوید: «جز او، من [نیز] معبود هستم»، وی را به دوزخ كیفر مىدهیم. [آرى،] ستمكاران را اینچنین کیفر مىدهیم.
آیا کسانی که کفر ورزیدند، ندیدند که [درهای نعمتِ] آسمانها و زمین بسته بود؛ [نه بارانی میبارید و نه گیاهی میرویید؛] پس آن دو را باز کردیم و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟ پس آیا ایمان نمیآورند؟
و کوههایی استوار در زمین نهادیم تا مبادا آنان را بلرزانَد و راههایی [وسیع] در آن پدید آوردیم؛ باشد كه [در سفرهایشان، به مقصد] راه یابند.
و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و آنان [= مشرکان] از [تفکر در] نشانههایش رویگردانند.
اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید [و چنان منظم ساخت که] هر یک [از اینها] در مداری [معیّن] شناورند.
[ای پیامبر،] ما پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی قرار ندادیم. آیا اگر تو بمیری، آنان جاودانند؟
هر کسی چشندۀ [طعم] مرگ است؛ و [ای مردم،] شما را با بدی و نیکی میآزماییم و [سرانجام] به سوی ما بازگردانده میشوید.
کسانی که کفر ورزیدند، هر گاه که تو را میبینند، فقط به مسخرهات میگیرند [و می گویند:] «آیا این همان کسی است که از معبودانتان [به بدی] یاد میکند؟» و حال آنکه آنان خود یاد [الله] رحمان را انکار میکنند.
انسان [ذاتاً] عجول آفریده شده است [و همه چیز را پیش از زمان مقررش میخواهد]. به زودی نشانههای [عذابِ] خویش را به شما نشان خواهیم داد؛ پس [نزولِ عذاب را] به شتاب نخواهید.
[کافران] میگویند: «اگر راستگویید، این وعده[ی قیامت] کی خواهد بود؟»
کسانی که کفر ورزیدند اگر میدانستند زمانی که [به دوزخ میافتند] نمیتوانند [شعلههای] آتش را از چهرهها و پشتهایشان بازدارند و [از سوی هیچ کس] یاری نمیشوند، [هرگز این گونه شتابان عذاب را نمیخواستند].
بلكه [آتش، چنان] ناگهانى به آنان مىرسد و آنان را [چنان سرگشته و] بهتزده مىكند كه نه مىتوانند آن را [از خود] دفع کنند و نه مهلت [توبه] به آنان داده مىشود.
یقیناً پیامبران پیش از تو [نیز] مورد تمسخر قرار گرفتند؛ آنگاه بر سرِ کسانی که آنها [= عذابهای الهی] را به ریشخند میگرفتند، همان چیزی آمد که را مسخره میکردند.
[ای پیامبر، به کافران] بگو: «چه کسی شما را در شب و روز از [عذاب الله] رحمان نگاه میدارد؟ بلکه [حق این است که] آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند.
آیا آنان معبودانی دارند که [میتوانند] در برابر ما از آنان دفاع کنند؟ [هرگز!] آنان نه میتوانند خود را یاری دهند و نه از [عذاب] ما در امانند.
بلکه [ما] آنان و پدرانشان را [از نعمتهای دنیوی] بهرهمند ساختیم تا عمرشان به درازا کشید [و مغرور شدند]. آیا نمىبینند كه ما [همواره] به سراغ زمین مىآییم و آن را از هر طرف مىكاهیم [و مردمش را نابود میکنیم]؟ پس آیا آنان [بر قدرتِ الله] پیروزند؟
بگو: «من فقط شما را به وسیلۀ وحی [از عذاب الهی] بیم میدهم» و[لى] چون به كران بیم داده شود، دعوت [حق] را نمىشنوند.
اگر اندکی از عذاب پروردگارت به آنان برسد، قطعاً میگویند: «ای وای بر ما [که] یقیناً ستمکار بودهایم!».
روز قیامت، ما ترازوهای عدل را [برای حسابرسی در میان] مینهیم؛ آنگاه به هیچ کس [کمترین] ستمی نمیشود؛ و اگر [کردارشان] همسنگِ دانۀ خَردَلی باشد، آن را [به حساب] میآوریم؛ و کافی است که ما حسابرس باشیم.
به راستی، ما به موسی و هارون فُرقان [= تورات] دادیم و [این کتاب] برای پرهیزگاران، روشنایی و اندرزی است.
[همان] کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند و از قیامت بیمناکند.
و این [قرآن،] پند مبارکی است که آن را نازل کردیم. آیا [باز هم] انکارش میکنید؟
و بیتردید، پیش از آن، ما به ابراهیم [رشد فکری و] هدایتش را عطا کردیم و به [شایستگیهای] او دانا بودیم؛
آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: «این مجسمهها چیست که به عبادت آنها ایستادهاید؟»
آنان گفتند: «ما پدرانمان را دیدیم که آنها را عبادت میکردند».
[ابراهیم] گفت: «قطعاً شما و پدرانتان در گمراهیِ آشکار بودهاید».
آنان گفتند: «آیا [سخن] حق برایمان آوردهای یا شوخی میکنی؟»
او گفت: «بلکه [سخنم حق است:] پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است؛ همان ذاتی که آنها را پدید آورده است و من بر این [سخن] گواهم».
و [با خود گفت:] «به الله سوگند، پس از آنکه پشت کردید و [به جشن] رفتید، برای [نابودی] بُتهایتان تدبیری میاندیشم».
و [در غیابِ بتپرستان،] همۀ آنها جز [بُت] بزرگشان را خُرد کرد؛ شاید به سراغ آن بروند [تا حقایق را برایشان بازگو کند].
[وقتی آنان معبودان خویش را چنین دیدند] گفتند: «چه کسی با معبودان ما چنین کرده است؟ قطعاً او ستمکار است».
[برخی] گفتند: «ما شنیدیم جوانی که او را ابراهیم میگویند از آنها [به بدی] یاد میکند».
گفتند: «پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید؛ باشد که [بر اعترافش به گناه] گواه باشند».
[وقتی ابراهیم را آوردند] گفتند: «ای ابراهیم، آیا تو این [کار] را با معبودان ما کردهای؟»
او گفت: «بلکه [معبودِ] بزرگشان چنین کرده است. اگر سخن میگویند، از آنها بپرسید».
آنگاه [آنان] به خود آمدند و [به یکدیگر] گفتند: «واقعاً شما [مشرک و] ستمکارید».
سپس [باز هم] سر به دشمنی و انکار برداشتند [و گفتند:] «تو خوب میدانی که اینها سخن نمیگویند».
[ابراهیم] گفت: «آیا به جای الله چیزهایی را عبادت میکنید که نه سودی برایتان دارد و نه زیانی به شما میرساند؟
اُف بر شما و بر آنچه به جای الله عبادت میکنید! آیا نمیاندیشید؟»
آنان گفتند: «اگر مىخواهید [برای مجازاتش] كارى كنید، او را بسوزانید و معبودانتان را یاری دهید».
[سرانجام او را در آتش انداختند؛ ولی ما] گفتیم: «ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت باش».
و خواستند برای [نابودی] او نیرنگی به کار برند؛ ولی ما آنان را زیانکارترین [مردم] ساختیم؛
و او و لوط را [با هجرت] به سرزمینی که برای جهانیان در آن برکت نهادهایم [= شام] نجات دادیم؛
و اسحاق و [نوهاش] یعقوب را [نیز به عنوان بخشش] افزونی به او بخشیدیم و همگیشان را [افرادی] شایسته گرداندیم؛
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنان وحی کردیم؛ و آنان [همه] عبادتکننده ما بودند.
ما به لوط، [اجازۀ] قضاوت و علم [دین] دادیم و او را از شهری که [ساکنانش] اعمال زشت [و پلید] انجام میدادند نجات بخشیدیم. به راستی که آنان گروهی پلید و نافرمان بودند.
و او را در رحمت خود وارد کردیم. بیگمان، او از شایستگان بود.
و نوح را [یاد کن] هنگامی که پیشتر [از سایر پیامبران، ما را] ندا داد؛ ما [نیز دعای] وی را اجابت کردیم آنگاه او و خاندانش را از اندوهِ بزرگ نجات دادیم.
و در برابر قومی که آیات ما را تکذیب کرده بودند یاریاش کردیم. بیتردید، آنان گروه بدکاری بودند؛ پس همگیشان را غرق کردیم.
و [یاد کن از] داود و سلیمان، آنگاه که دربارۀ کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان قوم، شبانه در آن چریده بودند و ما بر داوری آنان گواه بودیم.
آن [حقیقت] را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آنان پیامبری و دانش [عمل به احکام دین] عطا کردیم؛ و کوهها و پرندگان را در خدمت داود گماشتیم که [همراه با او، پروردگار را] تسبیح میگفتند و ما بودیم که این [همه] را انجام دادیم.
و ساختن زره را به او آموختیم تا شما را از [آسیب] جنگهایتان حفظ کند؛ پس آیا شکر میگزارید؟
و تندباد را برای سلیمان [به خدمت گماشتیم] که به فرمانِ او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهادهایم [= شام] روان بود؛ و ما همه چیز را میدانستیم.
و [نیز] از شیاطین کسانی را [گماشتیم] که برایش غواصی میکردند [و جواهر میآوردند] و کارهایی غیر از این [نیز] انجام میدادند؛ و ما مراقب [رفتار و تعداد] آنان بودیم.
و ایوب را [یاد کن] آنگاه که پروردگارش را [چنین] ندا داد: «رنج [و بیماری] به من رسیده است و تو مهربانترینِ مهربانانی».
ما [دعای] او را اجابت کردیم و رنجی را که به او رسیده بود برطرف ساختیم و خانوادهاش و [نیز تعدادی] همانندشان را به همراه آنان به وی بازگرداندیم [تا] رحمتی از جانب ما و پندی برای عبادتکنندگان باشد.
و [یاد کن از] اسماعیل و ادریس و ذوالکِفل که همگی از شکیبایان بودند.
و [ما] آنان را در رحمت خویش وارد کردیم. بیتردید، آنان از شایستگان بودند.
و [یاد کن از] ذوالنون [= یونس] آنگاه که خشمگین [از میان قومش] رفت و چنین پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمیگیریم [و به خاطر این کار مجازاتش نمیکنیم]؛ [وقتی ماهی او را بلعید] در تاریکیها ندا داد که: «[پروردگارا،] هیچ معبودی [بهحق] جز تو نیست. تو منزّهی. بیتردید، من از ستمکاران بودهام».
دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه نجات دادیم و مؤمنان را [نیز] اینچنین نجات میدهیم.
و [یاد کن از] زکریا، آنگاه که پروردگارش را [این گونه] ندا داد: «پروردگارا، مرا تنها [و بیفرزند] مگذار و تو بهترین بازماندهای».
دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را [که نازا بود] برایش شایسته [و آمادۀ بارداری] نمودیم. آنان همواره در کارهای خیر میشتافتند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته برای ما [فرمانبردار و] فروتن بودند.
و [یاد کن از مریم،] زنی که دامانِ خود را پاک نگاه داشت و [ما] از روح[ی از جانب] خویش در [وجودِ] او دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان نشانهای [از قدرت الهی] قرار دادیم.
[ای مردم،] به راستی، این آیین شما، آیینی یگانه [و مبتنی بر یکتاپرستی] است و من پروردگارتان هستم؛ پس مرا عبادت کنید.
و [مردم] میان خود در امر [دین]شان فرقهفرقه شدند؛ [ولی سرانجام،] همگی به سوی ما بازمیگردند.
هر کس کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، در برابر کوشش او ناسپاسی نخواهد شد و ما کارهایش را مینویسیم.
و [مردم] هر شهری را که [بر اثر کفر و گناه] نابودش کردیم، محال است که [بتوانند به قصدِ توبه به دنیا] بازگردند.
تا زمانی که [سدّ] یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندی [و تپهای] شتابان سرازیر گردند.
و وعدۀ حق [= قیامت] نزدیک گردد؛ در آن هنگام، چشمهای کسانی که کفر ورزیدند [از شدت وحشت] خیره میمانَد [و میگویند:] «ای وای بر ما! قطعاً ما از این [حادثه] در غفلت بودیم! بلکه [کافر و] ستمکار بودیم».
[به آنان گفته میشود:] «قطعاً شما و آنچه که به جای الله عبادت میکنید، هیزمِ دوزخید [و همگی] در آن وارد خواهید شد».
اگر اینها معبودانی [بهحق] بودند، هرگز وارد آن نمیشدند؛ و حال آنكه همگی در آن [عذاب سوزان] جاودانند.
در آنجا نالههایى [دردناک] دارند و [از شدت درد و ترس] چیزى نمىشنوند.
[امّا] کسانی که پیشتر، وعدۀ نیکو [= بهشت] از جانب ما به آنان داده شده است، یقیناً از آن [آتش جهنم] دور نگه داشته میشوند.
آنان صدای آن [آتش هولناک و فریادهای دوزخیان] را نمیشنوند و در آنچه میل داشته باشند، جاودانه [در آسایش] هستند.
وحشت بزرگ [قیامت] آنان را اندوهگین نمیسازد و فرشتگان به استقبالشان میآیند [و میگویند:] «این همان روزی است که به شما وعده داده میشد».
روزی که آسمان را چون طوماری نوشتهشده در هم میپیچیم [و] همان گونه که نخستین [بار] آفرینش را آغاز کردیم، [بار دیگر] آن را بازمیگردانیم. [این] وعدهای است بر عهدۀ ما که قطعاً انجامش خواهیم داد.
و به راستی پس از تورات، در زبور نوشتیم که: «زمین را بندگان شایستهام به ارث میبرند».
بیگمان، در این [سخن، عبرت و] پیام روشنی برای عبادتکنندگان است.
و [ای محمد،] تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
بگو: «در حقیقت به من وحی میشود که: "بیتردید، معبود شما معبودی یگانه است؛ پس آیا تسلیم [دعوتِ حق] میشوید؟"»
اگر رویگردان شدند، بگو: «من [همۀ] شما را به طور یکسان آگاه کردم [و دربارۀ عذاب الهی هشدار دادم] و نمیدانم آنچه که به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور».
یقیناً او تعالی سخن آشکار را میداند و آنچه را [در دل خویش] پنهان میکنید [نیز] میداند.
و نمیدانم؛ شاید این [تأخیر عذاب، مایۀ] آزمایش و بهرهمندیِ شما تا مدتی [معیّن] باشد».
[پیامبر] گفت: «پروردگارا، [بین ما و کافران] به حق داوری کن؛ و پروردگار ما، [الله] رحمان است که در برابر آنچه [از کفر و شرک] میگویید از او یاری میخواهیم».