القادر
كلمة (القادر) في اللغة اسم فاعل من القدرة، أو من التقدير، واسم...
درخواستکنندهای [به تمسخر] تقاضای عذابی را کرد که وقوعش [در قیامت] حتمی است،
از سوی الله [به وقوع میپیوندد که دارای عُلُو و] صاحبِ مراتب و درجات والاست.
فرشتگان و روح [= جبرئیل] به سوی او عروج میکنند، در روزی که مقدارش [در مقیاس بشری،] پنجاه هزار سال است.
و هیچ دوست صمیمی [و خویشاوندی] از [حال] دوست صمیمی [و خویشاوندش] نمیپرسد.
[در حالی که] آنان به یکدیگر نشان داده میشوند، گناهکار [دوست دارد و] آرزو میکند که فرزندان خود را در ازای [رهایی] از عذاب آن روز بدهد،
و [همچنین] همۀ کسانی را که روی زمین هستند [فدا کند] تا نجات یابد.
کسانی را که [به فرمان الله] پشت کردند و [از حق] روی گرداندند، [به سوی خود] فرامیخوانَد.
و [نیز کسانی را که] اموال را جمعآوری و ذخیره کردند [و حق آن را نپرداختند].
همان کسانی که بر نمازهایشان همیشه پایداری میکنند.
و کسانی که در اموالشان، حق [معیّن و] معلومی است
[چرا که] بیگمان، از عذاب پروردگارشان نمیتوان ایمن بود.
مگر با همسران و کنیزانی که مالک آنها هستند، که [در این صورت،] سرزنشی بر آنها نیست.
اما هر کس فراتر از اینها را بخواهد، آنان متجاوزان هستند.
و کسانی که امانتها و پیمانهایشان را رعایت میکنند،
پس [ای پیامبر،] کافران را چه شده که به سوی تو میشتابند؟
[و] از راست و چپ، گروهگروه [بر مخالفت تو جمع میشوند و بر تو هجوم میآورند؟]
آیا هر کدام از آنها [با آن اعمال ناپسندش] طمع دارد که در بهشت پرنعمت [الهی] درآورده شود؟
هرگز چنین نیست! بیگمان، ما آنها را از آنچه [خود] میدانند آفریدهایم.
به پروردگار مشرقها و مغربها سوگند میخورم که قطعاً ما تواناییم
بر اینکه [کسان دیگری] بهتر از اینان را جایگزین کنیم؛ و ما [برای انجام این کار،] درمانده و ناتوان نیستیم.
پس [ای پیامبر،] آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازی کنند، تا به روزی برسند که به آنان وعده داده شده است.
[همان] روزی که شتابان از قبرها خارج میشوند؛ گویی به سوی بتها [و معبودانشان] میدوند.
[در حالی که] چشمهایشان [از شرم و وحشت] به زیر افتاده و ذلت [و خواری،] آنان را پوشانده است. این همان روزی است که به آنان وعده داده میشد.